گفتگو با شهره لرستانی از «نیاز» تا «سه در چهار»
هر نقشی یک بوی خاص دارد
جام جم آنلاین: خاله حنا در سریال سه در چهار میخواهد سکان رتق و فتق دو خانواده را که با مشکلات متعددی روبهرو هستند، به دست بگیرد. او برای نشان دادن مدیریت برتر خود واهمه ندارد که بر سر کوچک و بزرگ خانواده فریاد بزند و آنها را وادار کند حرف او را گوش کنند.
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید
نقش حنا در سریال سه در چهار را شهره لرستانی بازی میکند؛ بازیگری که با کولهباری از تجربه به یک سریال کمدی آمده است و میکوشد با استفاده از این تجربیات به موفقیت سریال سه در چهار کمک کند.
لرستانی متولد سال 1345 و فارغالتحصیل رشته تئاتر است و به گفته خودش در زمانی که به شکل حرفهای کار تئاتر میکرد 12 نمایشنامه را روی صحنه برده است که از موفقترین آنها میتوان به نمایشنامه «سلطان مار» اشاره کرد. لرستانی در فیلمهایی چون نیاز، آذرخش، ماموریت آقای شادی، لیلی با من است، زیر درخت هلو و... بازی کرده است.
از سریالهای موفق او میتوان به فرار بزرگ، آپارتمان، آوای فاخته، به رنگ صدف و ساعت شنی اشاره کرد. لرستانی که فوقلیسانس فیلمنامهنویسی دارد، فیلم تلویزیونی ماهمنیر را هم کارگردانی کرده است.
با لرستانی به گفتگو نشستیم تا از تجربیاتی که او سالها به دست آورده است بیشتر بدانیم و سخنان او را درباره حنا بشنویم.
این روزها بین مردم خیلی محبوبیت پیدا کردهاید. خودتان متوجه این نکته شدهاید؟
من همیشه مورد لطف مردم بودهام و آنها ازمن حمایت کردهاند. این لطف و حمایت وقتی بیشتر میشود که کاری که نقشم در آن بیشتر بوده، پخش میشود. در دو سه سال گذشته که در تلویزیون کار کمتری داشتم کمتر دیده شدم، اما با پخش سریال سه در چهار به صورت یک شب در میان بیشتر مورد توجه مردم و لطف آنها قرار گرفتهام.
بیشتر دوست دارید این محبوبیت در چه قشری از اجتماع شکل بگیرد، عموم مردم یا افراد خاص؟
من اصولا وقتی میبینم بچهها دوستم دارند، خیلی خوشحال میشوم. چون بچهها، نسل آینده را میسازند؛ البته اکنون فکر میکنم بیشتر طیف وسیع خانمها از کودک گرفته تا بزرگسال، خانهدار، تحصیلکرده و... طرفدارم هستند.
نقشهایی مثل حنا در سریال سه در چهار نقشهای سختی هستند... .
چون باید درست روی لبه تیغ حرکت کنی.
و شما این نقش را خوب درآوردید.
بله؛ اما وقتی میخواستم این نقش را قبول کنم خیلی میترسیدم که نکند کلیشه شوم یا حنا را جوری بازی کنم که بیننده احساس کند، تکراری هستم؛ البته این را هم با تاکید میگویم که در طول دوران بازیگریم کوشیدهام نقشهای متنوعی به عهده بگیرم، شخصیتهایی که در موقعیتهای مختلف قرار میگیرند.
هیچ وقت تمایل نداشتهام نقشی را آنقدر تکرار کنم که هم خودم و هم بینندگان از آن دلزده شوند. وقتی حنا را پذیرفتم با تهیهکننده، نویسنده و کارگردان مدام صحبت میکردم که نقشم به ذهنیت کسانی که نوع بازی مرا به یاد دارند، خدشهای وارد نکند.
حنا زنی خانهدار است که میکوشد بااقتدار خود خانه و خانواده را بچرخاند. برای این نقش مابهازای بیرونی داشتید یا خودتان آن را طراحی کردید؟
بله. خانم یکی از داییهای من که به او خاله پری میگوییم شخصیتی شبیه حنا دارد و من تلاش کردم در نوع بازیام از ذهنیتی که از او دارم الگو بگیرم؛ البته من زنهای زیادی را میشناسم که سالار هستند و در خانه حرف اول را میزنند. مثلا در خانواده خود من مادرم حرف اول را میزند. البته زنان لر معمولا تصمیمگیرنده هستند.
بنابراین در خانواده خودتان هم حرف اول و آخر را شما میزنید؟
من با مادرم زندگی میکنم، بنابراین هنوز هم حرف اول و آخر را مادر میزند.
شما خودتان چقدر به زن سالاری اعتقاد دارید؟
هیچی. من به انسانیت سالاری اعتقاد دارم. طرفدار کسی هستم که حرف حق را میزند.
شما در سریال سه در چهار دیالوگها را خیلی روان میگویید. دیالوگها درمتن وجود داشت یا بیشتر بداههگویی میکردید؟
من وقتی وارد گروه بازیگران سه در چهار شدم، متوجه شدم جنس بازی آنها با بازیگرانی که من تاکنون با آنها کار کردهام، فرق دارد. در واقع علی صادقی و مهران رجبی ازجمله بازیگرانی هستند که نقش بازی نمیکنند، بلکه خودشان را در موقعیت نقش قرار میدهند و شهرتشان هم به دلیل همین حضور بیغل و غششان است.
این سبک خاصی در بازیگری است که بازی نکردن نام دارد؛ البته دنیای بازیگری در تمام دنیا دارد به این سمت حرکت میکند و بیشتر بازیگرانی مطرح میشوند که کمتر نقش بازی میکنند و بیشتر به سمت روانی نقش حرکت میکنند. با این اوصاف وقتی نقش را پذیرفتم احساس کردم باید خودم را با این گروه تنظیم کنم؛ بنابراین تلاش کردم بازی نکنم، بلکه فقط در موقعیت قرار بگیرم و نقش را روان اجرا کنم.
اکنون که شما هم به جمع طرفداران این گونه بازی پیوستهاید، میتوان این پرسش را مطرح کرد که چگونه میشود یک بازیگر، هم پرکار و هم در همه آثاری که بازی میکند خودش باشد؟
گریم، لباس، فضا، کارگردانی و دیگر عواملی که به ساخت یک اثر منتهی میشود شرایط بازی را برای بازیگر رقم میزند. این عوامل حدود 50 درصد باعث تفاوت نقشهایی میشود که یک بازیگر بازی میکند.50 درصد دیگر به عهده خود بازیگر است که چگونه این نقش را اجرا کند.
برخی بازیگران در طول دوران کاریشان یک روش را انتخاب میکنند و همیشه و در اجرای همه نقشها از همان روش استفاده میکنند، اما برخی ترجیح میدهند روشهای مختلف را در دوران کاری خود تجربه کنند.
خود من همیشه تلاش کردهام آن 50 درصدی که به من مربوط است را متفاوت اجرا کنم. به همین دلیل است که مثلا جنس بازی من در سریال فرار بزرگ و نقش لیلی که زنی مقتدر است، با حنا کاملا متفاوت است. چون این را میدانم که اقتدار اشرافی لیلی با اقتدار حنا کاملا متفاوت است.
آیا نقشهایی چون حنا را میتوانیم در ردیف تیپ قرار بدهیم؟
نه این نقشها شخصیت هستند. شاید در گروه کارهای کمدی تیپ قلمداد شوند، اما در مجموع کارهای یک بازیگر شخصیت محسوب میشوند. بازیگری که در کارنامه کاری خود نقشهای مختلفی دارد، وقتی نقشی مثل حنا را بازی میکند نمیتوان گفت او یک تیپ ارائه داده، چون نقشی مثل حنا را یک بار تجربه کرده است.
در سه در چهار بدهبستان خوبی با بازیگران دارید... .
من با علی صادقی، مهران رجبی، عروسم و خانم گلچین رابطه خیلی خوبی برقرار کرده بودم.
خانوادههایی که در سه در چهار میبینیم، متعلق به قشری خاص از جامعه هستند، اکنون که کار را میبینید، آیا فیلمنامه و بازیگران توانستهاند معرف درستی برای این طبقه باشند؟
ابتدا این را بگویم که روزهای اولی که وارد گروه سه در چهار شدم، همه چیز برایم عجیب بود. چون باورم نمیشد خانوادههایی وجود داشته باشند که این گونه با هم رفتار کنند. این همه داد بزنند و با پرخاشگری با هم صحبت کنند یا مدام از واژههایی مثل تریپ یا قاط زدن استفاده کنند.
به همین دلیل، اول کار برایم کمی سخت بود که خودم را با این فضا تطبیق بدهم، داد و بیداد کنم یا واژهها را آنچنان که آنها از من میخواستند اجرا کنم. چون ذاتا شخصیتی آرام دارم و معمولا داد و بیداد نمیکنم، اما وقتی دیدم همه دارند آن را اجرا میکنند، من هم خودم را با آنها وفق دادم. در واقع سه در چهار مثل رود خروشانی بود که همه را با خود همراه کرده بود و من نمیتوانستم در کنار این رود بایستم، به همین دلیل خودم را به این رود سپردم و حرکت کردم. بازیگری مثل شنا کردن است.
بازیگر باید یک مدل حرکت و سبک بازیگری را برای خودش انتخاب کند، اما بعضی کارها مثل گرداب میماند؛ بازیگر باید تلاش کند خودش را با حرکت این گرداب همسان کند و من در سه در چهار به این گرداب افتاده بودم و باید خودم را به بقیه میرساندم. کار خیلی فشرده بود و ما 4 ماه روزی 17 ساعت کار میکردیم. بنابراین همه ما ناچار بودیم خودمان را با دیگری تنظیم کنیم تا بتوانیم به کار ادامه دهیم.
آیا بین حنا و قناری در ساعت شنی شباهتی وجود دارد؟
نه این دو شخصیت اصلا شبیه هم نیستند. واقعیت این است که فقط یکپنجم بازی من در سریال ساعت شنی دیده شد. نقش من در این سریال واقعا حرام شد. من برای نقش قناری خیلی زحمت کشیدم و وقت و انرژی گذاشتم و با شیوه خاصی به آن نزدیک شدم و آن را اجرا کردم، اما نقش مثله شد و چیزی از زحمات من دیده نشد.
برای یک بازیگر مثل شما نزدیک شدن به نقش زنهایی که به قشر پایین جامعه تعلق دارند، چگونه است؟
برای من که متعلق به این طبقه نیستم، دشوار است. اما من روش خاص خودم را برای نزدیک شدن به این نقشها دارم. من معمولا از طریق بو به نقش نزدیک میشوم. معمولا برای نقشی که قبول میکنم یک عطر مخصوص میخرم یا برای آنها یک بوی مخصوص در نظر میگیرم. البته این را هم بگویم که برای بیشتر نقشهایم خودم اسم انتخاب میکنم.
مثلا اسم قناری در فیلمنامه ساعت شنی، قناری نبود، بلکه یک اسم معمولی بود یا اسم حنا ملوک بود که من از کارگردان و نویسنده خواستم حنا باشد. معتقدم اسم با خودش کاراکتر و فضا میآورد. اسم قناری اشرف بود و کارگردان تاکید داشت که اشرف بماند؛ اما در ادامه چنین شد که اشرف میخواهد قناری شود.
این تمایل یک جور درگیری این زن با خودش بود که میخواست آدم بهتری شود. البته روند تحول شخصیت قناری به نمایش درنیامد.
برخی معتقدند برای یک بازیگر اجرای این جور نقشها جالبتر است؛ چون جای بیشتری برای کار دارد.
بله.خود من دوست ندارم نقش آدمهای معمولی را بازی کنم؛ چون این گونه نقشها اصلا جای کار ندارند. هرچند گاهی اوقات نقشهای خنثی را هم بازی کردهام که یکی از آنها در سریال قرارگاه مسکونی بود که من نقش زنی کاملا معمولی را بازی کردم. در این شرایط اصلا فکر نمیکنم که دارم کاری انجام میدهم بنابراین از خودم و کارم راضی نمیشوم.
من وقتی احساس خوبی از نقشم پیدا میکنم که احساس کنم دارم کاری انجام میدهم، در غیر این صورت احساس کمفروشی به من دست میدهد. اگر کمی به عقب برگردم، از نقشهایی که خیلی مرا راضی کرد، میتوانم به نقشم در فیلم پناهنده اشاره کنم که چند وقت پیش از تلویزیون پخش شد یا مثلا نقش بهنوش در سریال آوای فاخته، نقشهایم در فیلمهای زیر درخت هلو، آذرخش، ماموریت آقای شادی، لیلی با من است و نیاز. در تمام این کارها من تلاش کردم خودم را تکرار نکنم.
شما تقریبا با سنتان حرکت کردهاید و معمولا نقشهایی را که مناسب سنتان است، بازی کردهاید؟
بله. هیچ وقت مثلا در 40 سالگی نقش خانم 20 ساله را بازی نکردهام، اما گاهی نقشهای پیرتر از سنم را بازی کردهام که این اتفاق بیشتر در تلهتئاترها افتاده است، مثلا در تلهتئاتر ملودی شهر بارانی، نقشی پیرتر از خودم را بازی کردهام.
پس از بازی در فیلم «لیلی با من است»، وقفهای در کار بازیگری شما رخ داد، آیا دلیل خاصی داشت؟
در آن زمان میخواستم خانه پیشکسوتان هنر را راهاندازی کنم که طرحش از خودم بود. خیلی برای آن زمان گذاشتم و بیشتر وقتم را به کارهای خیریه اختصاص دادم. تلاش کردم هنرمندان مهجور، از کارافتاده و نیازمند را شناسایی کنم. میخواستم از طریق خانه پیشکسوتان هنر به نحوی از آنها دلجویی و به آنها کمک کنم. البته در کنار این فعالیت، کلاسهای روانشناسی و خودشناسی هم میرفتم و در این سالها بیشترین قصهها و طرحهای فیلمنامه را نوشتم.
تصمیم گرفته بودید بازیگری را کنار بگذارید؟
در آن سالها به میل و اراده شخصی خودم بازیگری را کنار گذاشتم و زمانی که برگشتم، این 8 سال در چهره من خیلی بیشتر نشان میداد. البته بیماری تیروئید باعث شد من از لحاظ فیزیکی و جسمی هم تغییر کنم. تغییری که باعث شد از نقش دختر خانواده تبدیل به زن خانه شوم، بنابراین جنس نقشهایم تغییر کرد.
به نظرم این تغییر فیزیکی به شما در ارائه نقشهایتان کمک کرد؟
از زمانی این فیزیک جدید به کمکم آمد که آن را نادیده و تصمیم گرفتم به دنیای بازیگری برگردم و از شرایط جدیدم در ارائه بهتر نقشهایم کمک بگیرم.
که در سه در چهار و نقش حنا از این فیزیک برای بهتر شدن نقش استفاده کردید؟
تا حدودی، اما چیزی که اذیتم میکند، این است که نکند در نقشهای کمدی کلیشه شوم.
از کی متوجه شدید در ارائه نقشهای کمیک موفق هستید؟
واقعا موفقم؟
از نظر من، بله.
این خیلی خوب است. چون خنداندن خلایق در شرایط فعلی خیلی دشوار است. اغلبآدمهای امروز با غم روز خود را شروع میکنند و با خستگی روز را ادامه میدهند و اگر من بتوانم باعث شادی آنها شوم، خیلی احساس خوبی پیدا میکنم.
شما در موقعیتهایی که قرار میگیرید، جوری بازی میکنید که بیننده را به خنده وادار میکنید و این برمیگردد به جنس بازیای که انتخاب میکنید، درست است؟
بله. چون برایم خیلی مهم است که زمان بازی کمفروشی نکنم، دوست دارم هر چه را در توان دارم در بازیم عیان کنم. معمولا با استفاده از روش استانیسلاویسکی به نقش نزدیک میشوم، آن را تجربه و بعد اجرا میکنم. این روش باعث میشود بازیگر از خودش بپرسد اگر خودت در موقعیت نقش بودی چه میکردی و من از این روش در بیشتر نقشهایم استفاده میکنم.
شما فیلمنامهنویسی هم خواندهاید؟
من فوقلیسانس فیلمنامهنویسی دارم و فیلمنامههای زیادی هم نوشتهام که چند تایی از آنها هم ساخته شده است. چند فیلم کوتاه هم ساختهام مثل ننه و ایکاش که ننه چندین جایزه هم از جشنوارههای مختلف گرفته است. فیلم تلویزیونی ماهمنیر را هم براساس فیلمنامهای از خودم برای تلویزیون کارگردانی کردهام.
دنیای نوشتن با دنیای بازیگری فرق میکند. شما در نوشتن به دنبال چه هستید و در دنیای بازیگری به دنبال چه میگردید؟
در دنیای نوشتن به دنبال انسانیت هستم و دوست دارم عمق تنهاییهای یک انسان را روایت کنم. چند سال پیش وقتی به صورت حرفهای کار تئاتر میکردم هم همین تنهایی انسانها دغدغهام بود، اما در بازیگری به دنبال این هستم که با مردم همدلی کنم.
در فیلم ماهمنیر این تنهایی کجای قصه قرار داشت؟
آنجایی که ماهمنیر با نگاهی سنتی به شهر آمده بود و در این شهربزرگ گم شده بود. این تنهایی جایی دیده میشد که او رودررو با زندگی شهری قرار میگرفت که با آن آشنا نبود و برایش مشکلاتی پیش میآمد.
اما ماه منیر میخواست دیگران را تحت تاثیر خودش قرار دهد؟
بیشتر میخواست یک تنه بایستد و کاری انجام دهد.
آیا آدمهایی مثل ماهمنیر را میتوانیم بگوییم تنها، چون آدمهای تنها معمولا به کار دیگران کاری ندارند؟
آدمهایی که شما میگویید تنها نیستند، بلکه افسرده هستند. آدم تنها میتواند هم افسرده باشد و هم میتواند مثبتگرا باشد و جمعی را با خود همراه کند و این ویژگی را دارد که رهبری جمع را در دست بگیرد، اما چون در اقلیت است کمتر موفق به این کار میشود.
شما از معدود بازیگرانی هستید که روی لهجه خودتان تعصب دارید و دوست دارید آن را با نقشهایتان همراه کنید؟
بله. لهجهام را دوست دارم چون معتقدم اگر آدم برای زادگاهش احترام قائل نباشد، برای هیچ چیز دیگری نمیتواند احترام قائل شود.
چه سالی از خرمآباد به تهران آمدید؟
من در تهران به دنیا آمدهام، اما پدر و مادرم هر دو «لر» هستند و جالب است بدانید فامیل اصلی من صالحی لرستانی است که من فقط از لرستانی آن استفاده میکنم. یادم هست وقتی 8 7 ساله بودم میگفتم اسم واقعی چارلی چاپلین، چارلز اسپنسر چاپلین است و من شهره صالحی لرستانی هستم. بنابراین وقتی بازیگر شدم، صالحی را حذف میکنم و فقط لرستانی را به پیروی از چارلی چاپلین نگه میدارم.
لهجه خیلی در نقشهایتان به شما کمک میکند؟
بله. البته این را هم بگویم که من لهجه گرفتنم خیلی خوب است. در فیلم «نیاز» تویسرکانی صحبت کردم و در سریال آپارتمان کاملا رشتی صحبت میکردم. از بچگی تقلید لهجهام خوب بود و اکنون هم با لهجهها خوب کنار میآیم.
شما داستان و فیلمنامه مینویسید و به عنوان کارگردان دغدغههای خاص خودتان را دارید، اما گفتید که از گروه خاصی دفاع نمیکنید. فکر نمیکنید که خانمها نیاز به مدافع دارند؟
همین نگاه که خانمها نیاز به مدافع دارند، آنها را در فضای مظلوم قرار میدهد. من میگویم خانمها مظلوم نیستند، مسوول زندگی هستند، چون مسوول هستند باید یک کاری برای خودشان انجام دهند، مثل ماهمنیر که بلند میشود برای خودش کاری میکند. مساله من، زن و مرد نیست مساله من انسانی است که باید برای پیشرفت خودش کاری بکند.
طرفدار کدام قشر از خانمها هستید، بیسواد، باسواد، خانهدار، شاغل و...؟
طرفدار کسی که حقش را میگیرد.
من زنها یا مردهای جنگجو را که برای رسیدن به خواستههایشان میجنگند بیشتر دوست دارم. دوست دارم قهرمان قصه، حرکت کند و برای تغییر سرنوشتش کاری انجام دهد.
شما به عنوان بازیگر، فیلمنامههای زیادی را میخوانید، در چند درصد از این آثار قهرمانانی را که دوست دارید وجود دارند؟
قهرمانان از جامعه میآیند . زنهایی که من در فیلمنامهها میبینم آدمهای منفعلی هستند که هیچ کاری نمیکنند، خیلی لطف کنند غذا میپزند یا چای میآورند. واقعیت این است اگر این نقشها به من پیشنهاد شود، احساس توهین میکنم چون میپرسم بود و نبود این زن چه کمکی به قصه میکند؟ من دوست دارم جایی باشم که کارایی داشته باشم و با این نگاه بلندی و کوتاهی نقش برایم مهم نیست بلکه کارایی نقش برایم اهمیت دارد.
به نظر شما وجود قهرمان در فیلم یا سریال لازم است یا خیر؟
در نمایشنامه گالیله برشت میگوید: بدبخت ملتی که قهرمان ندارد و گالیله در جواب میگوید: بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز دارد. به نظر من هر کس به تنهایی میتواند قهرمان باشد؛ به همین دلیل است که من دست به قلم بردم و نوشتن را شروع کردم. در این نوشتهها سعی میکنم فضایی را که مطلوب خودم هست به وجود بیاورم.
بعد از ماه منیر فیلمنامه دیگری هم نوشتهاید؟
بله، یک فیلمنامه آماده دارم به نام «موندنی» که خیلی وقت صرف تحقیق و نگارش آن کردم و داستان آن درباره زندگی یک زن غسال است. قرار بود این فیلمنامه را برای شبکه تهران بسازم، اما آنقدر مرا آوردند و بردند که دیگر خسته شدم. بعد از ماه منیر که موفقیت زیادی کسب کرد من پر از شوق کار شدم و فکر کردم که مدیران تلویزیون با من بیشتر همکاری خواهند کرد، اما متاسفانه نتوانستم کار جدیدم را شروع کنم. حتی به من گفتند به فکر یک نویسنده باشم تا فیلمنامه را بازنویسی کند؛ اما همه میدانند که یکی از حرفههای من نوشتن است و در کار ماهمنیر نشان دادم که توانایی نوشتن فیلمنامه را دارم. واقعا حیف است با کسانی مثل من که سرشار از انرژی هستیم این گونه سرد برخورد شودبه گونهای که سرخورده شویم.
به نظر شما در حال حاضر سمت و سوی سریالهای نمایشی تلویزیون چگونه است؟
سادهپسندی مردم. هر چه موضوعات سادهتر باشد بیشتر استقبال میشود و به همین دلیل است که میبینیم داستان بیشتر سریال و فیلمها، درباره ازدواج است. واقعا مگر در خانوادههای ما در سال چند ازدواج صورت میگیرد که همه چیز باید با محوریت ازدواج سر و سامان بگیرد؟ در حالی که اگر دقت کنیم، میبینیم خانوادههای ایرانی روزانه با مسائل بسیار زیادی روبهرو هستند که همه آنها قابلیت طرح در فیلمها و سریالها را دارد، اما انگار قرار نیست به مسائل عمیق انسانی توجه شود.
این سادهانگاری در کار بازیگرانی که این نقشها را بازی میکنند هم دیده میشود؟
این طبیعی است، وقتی نقشی به بازیگر پیشنهاد میشود که هیچ لایه پنهانی ندارد تا بازیگر را وادار کند برای پیدا کردن آنها زحمت بکشد، بازیگر هم برای بهتر اجرا کردن نقش هیچ تلاشی نمیکند. بهتر است بگویم بیشتر نقشها اصلا از بازیگر نمیخواهد برای اجرای آنها زحمتی بکشد.
خانه پیشکسوتان هنر را هم پیگیری میکنید. این خانه برای شما اصل است یا این که در حاشیه فعالیتهای شما قرار دارد؟
اصل کار برای من بازیگری و فعالیتهای هنری است. البته در 8 سالی که من کار بازیگری نمیکردم، خانه پیشکسوتان هنر برایم اصل بود.این خانه را راهاندازی کردم و به آن پر و بال دادم، اما تاکنون که بیشتر از 4 سال از تاسیس آن میگذرد، هنوز نتوانستهام اساسنامه آن را تصویب کنم یا یک مکان ثابت و درخور شأن هنرمندان برای آن پیدا کنم و بودجهای برای آن بگیرم چون مدیران سازمان فرهنگی، هنری شهرداری مدام در حال تغییر هستند و در هیچ کدام از مدیریتها نتوانستهام این خانه را به سرانجام برسانم. اساسنامه خانه پیشکسوتان هنر خیلی کامل نوشته شده است که اگر تصویب شود، برای هنرمندان خیلی کار میتوانیم انجام بدهیم. امیدوارم در این دوره از مدیریت سازمان فرهنگی، هنری شهرداری بتوانیم پایههای خانه هنرمندان پیشکسوت را محکم کنیم و آن را به طور رسمی موجودیت بخشیم.
طاهره آشیانی
لطفا نظر بدهید و با تشکر