سوژه ساخت مستند راز مرگ دلفینها را از مطبوعات وام گرفتید یا این که خود از این حادثه اطلاع داشتید و در جریان آن بودید؟
نه.
اتفاقا از مطبوعات نگرفتم. اردیبهشت سال 86 بود که طرحی را مربوط به
اینگونه حیوانات آماده و به سازمان شیلات ارائه کردم، اما آنها
نپذیرفتند. چون معتقد بودند اگر درباره ماهیهای خاویاری فیلمی ساخته شود
بهتر است.
پس شما پیش از این که سال گذشته اتفاق مرگ دلفینها رخ دهد، آن را پیشبینی میکردید؟
بله.
نکند راز مرگ دلفینها و سرنخ این اتفاق به شما هم مربوط باشد؟
(با
خنده) اصولا هر اتفاقی که میافتد، پیش از آن نشانههایی برایش وجود
دارد، مثل اینکه پیش از وقوع توفان، یکسری دلایل برای آن وجود دارد.
شما چگونه پیشبینی کردید؟
من
چون خودم غواص هستم، با رفتن به عمق دریا اطلاعاتی را کسب میکنم. مثل
تخریب مرجانها که در حال وقوع است و تا چند سال آینده یکی از نگرانیهای
اصلی محیط زیست ما خواهد بود. همان سال من اخبار ناگواری از مردم بومی
مناطق جنوب (چابهار، دریای عمان، هرمزگان و ...) شنیدم و میدیدم چه بلایی
بر سر کوسهها میآمد.
چه بلایی؟
کوسهها
را میگرفتند، بالههای آنها را برای صادر کردن به کشورهای شرق آسیا
میبریدند و بدن آنها را در دریا رها میکردند. اتفاق اصلی که باعث شد من
نسبت به این موضوع و این فیلم جدیتر شوم، به ساحل نشستن 79 قطعه دلفین در
سواحل شرق جاسک بود که در فاصله 13 متری از ساحل پخش شده بودند و امواج
آنها را به ساحل آورده بود.
مستند شما در کنار پرداختن و
نمایش تصاویر مربوط به مرگ دلفینها، از گونه مستندهای هشدار دهنده یا
آگاهیدهنده درباره اینگونه از حیوانات است و جنبه علمی دارد. شما تا چه
میزان به تحقیقات علمی درباره این حیوانات و ساخت مستندتان پرداختید؟
ما
یک گروه حرفهای تشکیل دادیم، طرح آن را خودم نوشتم و اطلاعات زیادی
درباره این حیوانات از منابع مختلف علمی بهدست آوردیم و ترجمه کردیم. از
جمله درباره زیستشناسی دلفینها و فیزیولوژی آنها و ... که پیش از رفتن
به مناطق جنوب اطلاعاتی داشته باشیم. از طرفی دکتر بهرام کیابی یکی از
استادان دانشگاه شهید بهشتی که متخصص علوم دریایی هم هستند به ما خیلی کمک
کردند و با نامهنگاریهایی که با متخصصان خارج از کشور در این رشته
داشتند، به اطلاعات ما بسیار افزودند.
به این شکل دوربین را برداشتید و به سمت جنوب رفتید؟ دوربینهای فیلمبرداری زیر آب کمیاب و گران هستند، شما چند دوربین داشتید؟
بله
بعد از شنیدن خبر مرگ سری دوم دلفینها، اواسط آذرماه 86 به سمت جنوب
رفتیم و اینبار مجوزمان را از صداوسیما گرفتیم و با همکاری محیط زیست
کارمان را شروع کردیم. فیلمبرداری زیر آب سخت و دشوار است و دوربینهای آن
هم گران و محدود است. به هر حال ما 3 دوربین و Cais داشتیم که مخصوص
فیلمبرداری زیر آب بود که خودم هم بخشی از فیلمبرداری را به عهده داشتم و
محسن عبداللهی و احمد بازماندگان نیز من را یاری میدادند.
دشواریهای
زیادی هم برای فیلمبرداری زیر آب وجود دارد، هم نزدیک شدن به دلفینها و
هم این که فصل زمستان دشواری را دو چندان میکرده، درست است؟
بله.
چون ابتدا هنوز دلفینها عادت نکرده بودند با نزدیک شدن ما فرار میکردند
یا اینکه ابتدا بچهها نمیدانستند چگونه باید با آنها رفتار کنند و آنها
ناراحت میشدند. کمکم بر حسب اطلاعاتی که درباره آنها به دست آورده
بودم، حتی به قایقران هم گفتم آرام حرکت کند تا حرکت ما باعث فرار آنها
نشود. درهرحال، زمان فیلمبرداری ما زمان شکوفایی پلانگتونها بود که سطح
دریا را پوشانده بودند و با وجود سبزی آنها دید آب کم میشد و ما در آن
فصل مجبور بودیم کار کنیم. سال گذشته زمستان سختی را داشتیم، حتی به دلیل
توفانی بودن دریا مجبور شدیم 3 روز در قشم بمانیم و این زمان زیادی را از
ما گرفت.
احتمالا صحنههایی که در فیلم شما نشان میدهد
دلفینها به شکل گروهی حرکت میکنند و بالا و پایین میروند، جایی است که
دیگر با آنها اخت شدید؟
بله. دلفینها حیوانات بازیگوشی
هستند، زود با انسانها دوست میشوند و خیلی هم حساس هستند. زود هم ناراحت
میشوند. وقتی دریا آرام است، دلفینها در سطح آب هستند و وقتی با هم
گروهی حرکت میکنند، در حال ارتباط برقرار کردن با همدیگر هستند. حتی آنها
یک رهبر یا راهنما هم دارند که از او تبعیت میکنند. خیلی از رفتارهایشان
شبیه انسانهاست.
فکر میکنم اگر در مستندتان به زندگی دلفینها میپرداختید و این که چگونه از بین میروند به نام مستندتان نزدیکتر میشدید؟
این
یک مستند خاص بود و همانطور هم که از نام فیلم بر میآید، علت مرگ
دلفینها هدف اصلی ما بود. شاید علاقه قبلی من این باشد که درباره
دلفینها و زندگی آنها فیلم بسازم تا تصویری زیبا از این نوع حیوانات در
اختیار مردم قرار دهم یا حتی کوسهها که فکر میکنم با ظاهر خشنی که
دارند، بسیار برای دریا مفید هستند. مستند ما 2 بخش است؛ یکی درباره ما و
گروه ما و کارهایی که انجام دادیم و اطلاعاتی که درباره دلفینها به دست
آوردیم و بخش دیگر گفتگوهای ماست.
اتفاقا میخواستم به
این مورد هم اشاره کنم. آدمهای مقابل دوربین شما آنقدر زیاد هستند که با
دیدن آنها گاه مخاطب فکر میکند مستندتان تنها کلی حرف است که کمتر تصویر
در آن نقش پررنگی را ایفا میکند؛ چرا؟
اگر گفتگوهای ما
در فیلم طولانی شد، دلایل مهمی دارد. ابتدا این که وقتی سال گذشته این
اتفاق یعنی مرگ دلفینها رخ داد، دلایل عدیدهای مثل آلودگی آب و سورنای
نظامی مطرح شد که کمتر جنبه علمی داشت این دلایل باعث تشویش اذهان عمومی
شد؛ چون خیلی از مردم از خریدن و استفاده از غذاهای دریایی منع شدند که
اتفاقا هم هیچکدام از این دلایل، باعث مرگ دلفینها نبود. به نظرم غیر
حرفهای است که بدون رسیدن به نتایج علمی در اینگونه موارد اظهارنظر
کنیم؛ چون تبعات این اظهارنظرها بیشتر از مرگ دلفینهاست. من به این دلیل
که میخواستم سره از ناسره مشخص شود و مردم بدانند اتفاقی که رخ داده چه
پیش زمینهای داشته و چه روندی را طی کرده، ناچار شدم بخش گفتگوها را
بیشتر و طولانیتر نشان دهم. من به عنوان مستندساز تنها کارم این است که
این معضل را نشان دهم و اطلاع دارم تاکنون شیلات برای جلوگیری از اینگونه
اتفاقات پیشگیری صورت نداده است.
دلیل مرگ دلفینها در مرحله اول که 79 قطعه بودند، چه بود؟
در
مرحله اول صید صنعتی اعلام شد. یعنی بیتوجهی صیادان ماهی باعث شکستگی
جمجمه و پوزه آنها و در نتیجه مرگ شده بود؛ ولی در مرحله دوم که 74 قطعه
دلفین به ساحل رسیدند با این که به کمک کارشناسان بینالمللی اجساد آنها
را بررسی کردیم؛ ولی هنوز دلایل مرگ آنها مشخص نیست.
حتی کارشناسانی که در مستند شما صحبت کرده بودند. دلایل قطعی آن را نمیدانستند؟
نه.
اطلاعات ما تنها در همین حد است که شما در فیلم دیدید. مثلا یکی از
کارشناسان میگفت فعالیت خرچنگها باعث ضربه به دلفینها و مرگ آنها شده
است یا دلایل دیگر. وقتی ابتدا گفته میشود آلودگی آب باعث مرگ دلفینها
شده، باعث وارد شدن خسارت سنگین به محصولات دریایی میشوند.
حالا واقعا راز مرگ دلفینها چیست؟ انگار با توجه به نام فیلم نتوانستید به آن پی ببرید؟
مرگ
دور دوم دلفینها مشخص نیست. مهم این است که گونه دوم این دلفینها اگر
امکان نجات داشتند، زنده میماندند. نکته این است که افراد سودجویی داریم
که با خسارت به محیط زیست به منافع خود میرسند. اگر بومیان آن منطقه و
مردم آموزش دیده باشند، میدانند در این مواقع باید چه کنند. در غیر این
صورت اگر امکاناتی وجود نداشته باشد، حتی کسانی که قصد کمک دارند
نمیتوانند کاری بکنند. من قصد قضاوت نداشته و حتی قصد محکوم کردن کسی را
هم ندارم. من کارم قضاوت نیست، اطلاعرسانی و نشان دادن واقعیت است و این
که چه کار کنیم در آینده چنین حوادثی به حداقل برسد و این به اختیار
بیننده است که کشف کند. من نمیتوانم حکم صادر کنم.
در پایان چیزی مانده که اضافه کنید؟
ای
کاش در کنار مثلا 300 تلهفیلمی که قرار است در سال تولید شود، نصفی از
هزینه آن در اختیار ساخت 20 یا 30 مستند قرار میگرفت. حالا یا در این نوع
مستندها یا گونههای دیگر.
بودجهای که من برای ساخت این مستند
داشتم، آنقدر کم بودکه در اواسط کار با هزینه خودم فیلم را تمام کردم. به
نظرم ساخت فیلم مستند نصف بودجه تلهفیلمها هم نباشد.
مریم درستانی