کشــــــــــــــــــکول

همه چی اینجا پیدا میشه

کشــــــــــــــــــکول

همه چی اینجا پیدا میشه

گفتگو با سروش صحت نویسنده سریال بزنگاه‌

با سروش صحت نویسنده سریال بزنگاه‌
مرده‌ها تهدیدم می‌کنند
جام جم آنلاین: سروش صحت اکنون می‌داند که اگر در یک اثر تلویزیونی به عنوان نویسنده، بازیگر یا کارگردان حضور داشته باشد، حتما برای مصاحبه به سراغش می‌روم. گفتگو با صحت از این بابت جالب است که او در همان ابتدای مصاحبه و با طرح اولین سوال معمولا عصبانی می‌شود و می‌گوید که شما درباره این کار من گارد منفی دارید و مدام نقد می‌کنید که چرا چنین است و چرا چنان است.
اما با کمی صحبت و شاید هم کمی دعوای لفظی می‌توان صحت را متقاعد کرد که گفتگو چیز بدی نیست و می‌توان با کلام و پاسخ بسیاری از شبهات را رفع و با خیال راحت‌تری سریال را دنبال کرد. بزنگاه که شروع شد، طبق مرام همیشگی با صحت تماس گرفتم تا با او قرار گفتگو بگذارم.

اول پرسید نظرت درباره بزنگاه چیست؟ من هم راحت و بدون استفاده از تکنیک‌های روزنامه‌نگاری نظرم را لو دادم و می‌دانستم که صحت این گفتگو را نمی‌پذیرد. چنین هم شد و گفت که بگذار کار کمی جلوتر برود حتم می‌دانم که نظرت را جلب می‌کند.

تاریخ گفتگو را هم گذاشت و گفت بعد از شب‌های قدر می‌نشینیم و حسابی درباره بزنگاه با هم گپ می‌زنیم. قبول کردم و بعد از روزهای عزاداری زنگ زدم و قرار را گذاشتم. گفت بیا فرهنگسرای ارسباران. همان جایی که همه می‌دانند پاتوق صحت برای نوشتن فیلمنامه است.

صحت سر قرار آمد و طبق معمول همیشه با طرح اولین سوال عصبانی شد و گفت: از ابتدای پخش سریال بزنگاه موجی درباره مخالفت با آن شکل گرفت و شما هم روی همین موج نشسته‌اید و می‌خواهید آن را بکوبید! حالا بیا درستش کن و به آقای صحت ثابت کن که مصاحبه برای رفع شبهات و سوالاتی است که برای هر کاری به ذهن یک منتقد و نویسنده می‌رسد که دوست دارد آنها را از سازندگان اثر بپرسد.

آخرش به اینجا ختم شد که گفت ضبط را خاموش کنید، من مصاحبه نمی‌کنم. بعدش بلند شدیم رفتیم در محوطه باز فرهنگسرا و با ضبط خاموش کلی درباره بزنگاه و جامعه صحبت کردیم تا این‌که صحت موافقت کرد ضبط را روشن کنم و مثل یک گفتگو کننده و گفتگو شونده بنشینیم و مصاحبه کنیم. نتیجه این گفتگو آن چیزی شد که شما خواهید خواند. مصاحبه بامزه‌ای که تا حدودی هم من و هم صحت را راضی کرد.

در نشستی که با آقای ضرغامی داشتید، عنوان کردید فیلمنامه‌نویسان با هیچ گروهی از اجتماع نمی‌توانند شوخی کنند، چون با اعتراضات زیادی روبه‌رو می‌شوند. آیا به همین سبب در سریال بزنگاه برای شوخی کردن به سراغ مردگان و معتادان رفتید؟

آن موقع که با آقای ضرغامی جلسه داشتیم، نگارش بزنگاه شروع شده بود. به هر حال این واقعیتی است که با هیچ کس نمی‌توان شوخی کرد. البته الان فهمیده‌ام که با مرده‌ها و معتادان هم نمی‌توان شوخی کرد.

آیا شده تا حالا معتادی جلوتان را بگیرد و اعتراض کند؟

بله! معتادها اعتراض دارند و مرده‌ها هر شب به خوابم می‌آیند و در خواب تهدیدم می‌کنند.

از شوخی گذشته، فکر می‌کنید معتادان هم بیننده کار شما هستند؟

بله. فکر می‌کنم تعدادی از آنها سریال را ببینند.

با شما درباره این سریال صحبت کرده‌اند یا اعتراضی داشته‌اند؟

در شرایط فعلی همه به همه چیز اعتراض دارند،جدی می‌گویم. هیچ فرقی ندارد که ما درباره چی بنویسیم. هر چه که باشد، با اعتراض روبه‌رو می‌شویم. شاید برایتان جالب باشد که بگویم در زمان ساخت سریال کوچه اقاقیا از من و آقای عطاران شکایت کردند و ما رفتیم کلانتری.

چون ما برای نام یکی از شخصیت‌هایمان، فامیلی که فکر می‌کردیم دور از ذهن است و کمتر کسی از آن استفاده می‌کند، انتخاب کرده بودیم. اما 44 نفر که عضو یک خاندان بودند از ما شکایت کردند که به فامیل ما توهین شده است و من و عطاران چند روز می‌رفتیم کلانتری تا ثابت کردیم که این انتخاب عمدی نبوده است. وقتی ما برای انتخاب یک اسم و فامیل اینقدر دچار مشکل می‌شویم، ببینید برای دیگر انتخاب‌ها چه می‌کشیم! این قضیه را شما باور می‌کنید؟

بله. این نشان‌دهنده اهمیت رسانه تلویزیون در کشور ماست.

بله و نشان‌دهنده این هم هست که چقدر دست و بال ما برای نوشتن بسته است. مسلم بدانید اگر کسی باشد که بخواهد از مرده‌ها حمایت کند، حتما در این باره هم اعتراض می‌کند. ما اگر به جامعه پزشک، بنگاه‌دار، کفاش، پرستار و هر شغل دیگری نزدیک شویم، اعتراض می‌کنند و فوری می‌گویند چرا به این قشر زحمتکش توهین کرده‌اید.

بیایید کمی درباره خود بزنگاه صحبت کنیم که چگونه شکل گرفت؟

بزنگاه یک طرح مصوب داشت که یکی از دوستان 7 قسمت از آن را هم نوشته بود. اما روزی که قرار بود تصویربرداری شروع شود،احساس کردند فیلمنامه با آنچه مدنظر آنها بود منطبق نیست. زمانی که من و ایمان صفایی به عنوان نویسنده به کار پیوستیم، قرار بود تصویربرداری شروع شود. معمولا نویسنده اولین کسی است که کار را شروع می‌کند اما ما در بزنگاه آخرین کسانی بودیم که به کار پیوستیم و شروع به نوشتن کردیم.

به همین دلیل اوایل کار خیلی به قصه مسلط نبودیم و باید خیلی سریع می‌نوشتیم تا بتوانیم کار را برای پخش در ماه رمضان برسانیم. در طول نگارش بود که سعی کردیم روابط علت و معلولی و ارتباط بین آدم‌ها را پیدا کنیم. اگر قصه سریال کمی دیر راه افتاد، به این سبب بود که ما در چند قسمت اول به طرح و قصه مسلط نبودیم.

بنابراین شخصیت‌ها هم مال شما نیستند؟

نه. وقتی ما نوشتن را شروع کردیم، خط اصلی قصه مشخص بود و با بازیگران هم قرارداد بسته بودند.

شما در محوطه باز فرهنگسرای ارسباران فیلمنامه می‌نویسید. آدم‌های اطرافتان چقدربه نوشته‌های شما راه پیدا می‌کنند؟

طبیعتا زیاد. الان اگر نگاه کنید در این دور و بر هم دانشجو می‌بینید هم معتاد.
یعنی بهجت، نادر، فریده و... همه در اطراف شما وجود دارند؟
به نوعی می‌شود گفت بله. نگاه کنید، جلوی در ورودی چند تا دانشجو ایستاده‌اند و شما کافی است سرتان را بچرخانید تا در فضای سبز روبه‌روی فرهنگسرا چند معتاد را ببینید که در ماه رمضان در ملاعام مشغول ناهار خوردن هم هستند.

پس بزنگاه بازتاب اجتماع امروز ماست؟

امیدوارم باشد. همه ما از اطرافمان تاثیر می‌گیریم حتی در صحبت‌های عادی ما هم جامعه تاثیر می‌گذارد.

ادبیاتی که در بزنگاه استفاده کرده‌اید هم متاثر از جامعه است؟

ما پیش از آغاز مصاحبه با هم جر و بحثی داشتیم که می‌دانم شما با خوش جنسی در لید مطلب آن را بزرگ نمی‌کنید. اما در آن بحث من گفتم شاید ما در سریال بزنگاه یک جاهایی زیادی از ادبیات عامیانه استفاده کرده‌ایم که می‌توان آن را کمتر کرد. اما از چند جهت از بزنگاه دفاع می‌کنم.

این اولین کاری بود که به نوع دیگری به اعتیاد پرداخت و معمولا در اولین کارها آزمون و خطا وجود دارد. ما و گروه‌های دیگر با ساخت بزنگاه آموختیم تا چه حد می‌توان جلو آمد. این یکی از نکات مثبت بزنگاه بود که به ما فهماند مثلا مردم ما دوست ندارند درباره اعتیاد خیلی چیزها بوضوح و آشکارا دیده شود.

باید وارد این موضوع می‌شدیم تا برنامه‌سازان تلویزیون متوجه ‌شوند تا چه میزان می‌توانند به موضوعی چون اعتیاد نزدیک شوند اما بپذیریم واقعیت‌هایی است که باید گفته شود و نباید از بیان آنها هراس داشت. گفتن این واقعیت‌ها مانند واکسن است.

واکسن به میزان کم و تضعیف شده از یک باکتری خطرناک را وارد بدن می‌کند تا بدن با آشنا شدن با آن باکتری خودش را در مقابل آن مصون کند. اگر خواسته باشیم خیلی پاستوریزه زندگی کنیم و چشمانمان را مقابل خیلی چیز‌ها ببندیم و  روزی با آن معضل و آسیب اجتماعی روبه‌رو شویم مسلما عواقب خیلی بدتری خواهد داشت؛ چون از قبل با آن آسیب مواجه نشده‌ایم و آن را نشناخته‌ایم.

همان‌طور که گفتم شما در بزنگاه از ادبیات عامیانه استفاده کرده‌اید، به نظر شما چه عواملی باعث می‌شود این نوع ادبیات به آثار نمایشی ما راه پیدا کند؟

راه یافتن ادبیات عامیانه به آثار نمایشی اتفاق بدی نیست. در واقع یک نوع دادوستد است. خیلی خوب است که ما در آثار نمایشی از ادبیات مردم کوچه و بازار استفاده کنیم، همان طور که اگر بتوانیم زبان خواص را هم به میان مردم ببریم،‌ خوب است و دادوستد ما کامل می‌شود.

اما گویا در بزنگاه بیشتر از ادبیات کوچه و بازار استفاده کرده‌اید و به مردم چیز تازه‌ای نیاموخته‌اید؟

این که در این دادوستد کدام کفه سنگین‌تر است، نمی‌دانم. اما یکی از جذاب‌ترین بخش‌های نوشتن برای من انتخاب کلمه است. دوست دارم از کلماتی استفاده کنم که کمتر شنیده شده است اما واقعی است و مردم از آن استفاده می‌کنند. مسلما اگر خانواده سریال بزنگاه مثلا به جامعه مهندسان تعلق داشتند، از یک ادبیات دیگر استفاده می‌کردیم.

خانواده‌هایی که شما زندگی آنها را در بزنگاه به تصویر کشیده‌اید، بین کدام گروه ازمردم بیشتر مخاطب دارند؟

نمی‌دانم.

مگر شما به عنوان نویسنده نباید بدانید که برای چه طیفی از مردم می‌نویسید؟

چرا، ولی به این معنی نیست که برای سوال «خانواده‌هایی که شما زندگی آنها را در بزنگاه به تصویر کشیده‌اید بین کدام گروه از مردم بیشتر مخاطب دارند؟» جوابی داشته باشم.

بعد از پایان کار نتایج نظرسنجی‌ها را به ما اعلام می‌کنند. این روزها بین مردم که راه می‌روم، با نظرات مختلفی روبه‌رو می‌شوم. گروهی می‌گویند خیلی خوب است و تعدادی معتقدند بعضی جاها زیاده‌روی شده است.

نویسنده‌ها می‌گویند پرخاشگری باعث ایجاد تنش می‌شود و تنش به جذابیت کار می‌افزاید و باعث ایجاد هیجان در بیننده می‌شود. شما با این نظر موافق هستید؟

تنش با پرخاشگری فرق می‌کند. اگر به نظر شما در بزنگاه پرخاشگری زیاد بوده، باید کم شود چون پرخاشگری زیاد در سریال خوب نیست و باید کنترل شود.

ابتدا که کار را شروع کردید، شما و آقای عطاران به چه دلیل پرخاشگری زیاد را مناسب این سریال دیدید؟

محور داستان سریال، یک خانواده بود که در شرایط خاص قرار داشتند. بزرگ‌تر خانواده مرده بود و یک دعوای قدیمی بین برادرها که یکی از آنها معتاد بود، وجود داشت. 5 سال پیش پدر خانواده نادر را که معتاد است از خانه بیرون کرده بود.

برادرها روز خاکسپاری پدر بر سر ارث و میراث دعوا می‌کردند، این اتفاقات را همه ما  دیده یا شنیده‌ایم که می‌گویند روز عزاداری دعوایی شد که نگو و نپرس. شنیده‌ایم که می‌گویند جنازه طرف هنوز سرد نشده بود که بچه‌هایش به خاطر ارث به جان هم افتادند. ما داستان سریال را از همین واقعیت‌ها گرفتیم و ناچار بودیم از ادبیات و رفتار حاکم بر این جور شرایط هم استفاده کنیم.

نوشتن برای رضا عطاران چگونه است؟

خیلی شیرین است. البته سختی‌های خودش را هم دارد. چون عطاران در کارهایش نمی‌خواهد از واقعیت‌ها فاصله بگیرد. در طنز وقتی می‌خواهی مخاطب را بخندانی باید برخی از این اتفاقات را که واقعی هم هستند غلوآمیز نشان دهی و بزرگنمایی کنی. عطاران مدام دنبال موقعیت جدیدی است که قبلا دیده نشده و کسی آنها را تجربه نکرده است به همین دلیل نوشتن و ساختن این نوع کارها  کمی سخت می‌شود.

امکان دارد درباره موقعیت‌های جدید سریال بزنگاه مثل فیلمنامه یا ساختار آن توضیح بیشتر بدهید؟

در سریال‌های قبلی مثلا ما معتادی نداشتیم که ظاهرش مثل بقیه باشد، یک وجه مهربان و دوست‌داشتنی داشته باشد، چون او هم یک انسان است. وقتی به او مواد نمی‌رسد، بداخلاق می‌شود. در کارهای قبلی از یک معتاد فقط وجه بد را دیده‌ایم. نادر هم خوب است و هم بد و هر دو وجه او در سریال بزنگاه دیده می‌شود.

نادر معتادی است که می‌خواهد ترک‌کند، اما نمی‌تواند چون با روش درست ترک‌کردن آشنا نیست. بزنگاه این را می‌گوید که اعتیاد یک بیماری است که باید برای آن درمان پیدا کرد، چون نمی‌توان اعتیاد را با قول و قسم ترک کرد.

به همین دلیل شما برای نمایش اعتیاد از تصاویر بی‌واسطه استفاده کرده‌اید و درست رفته‌اید سر اصل ماجرا؟

بله. اما نمایش این تصاویر بی‌واسطه با مخالفت روبه‌رو شد و ما متوجه شدیم که یا نباید آنها را نشان دهیم یا باید درصد آنها را کمتر کنیم.

به نظر شما چرا نمایش این تصاویر شفاف که مثل آن در اجتماع زیاد است، با واکنش روبه‌رو شد؟

تصاویر خیلی هم شفاف و بی‌واسطه نبود. فقط سیخ و دود بود، نه در تصویری مستقیما استعمال مواد مخدر دیده می‌شد و نه از روش‌های مختلف استعمال یا قیمت و... صحبتی شده بود. به هر حال نمی‌توان فقط گفت معتاد دارد می‌میرد یا دارد استفاده می‌کند. اگر فکر می‌کنید درباره اعتیاد نباید چیزی نمایش داد، آن هم چیزهایی که در اطراف ما زیاد دیده می‌شود، ما هم درباره آن چیزی نمی‌نویسیم چون نظر مخاطب برای ما محترم است.

عطاران چقدر از نوشته شما استفاده می‌کند و چقدر نظر خودش را اعمال می‌کند؟

در هر کاری کارگردان حق دارد که نوشته را به سلیقه و نظر خودش نزدیک کند، اما این باعث نمی‌شود که من بگویم مثلا این دیالوگ یا شوخی مال من آن یکی مال عطاران است. بزنگاه یک کار گروهی است و امضای همه ما پای آن است. اگر کار خوب باشد و قرار باشد که ما را تشویق کنند، همه ما را تشویق می‌کنند و اگر قرار شود که بگویند کار ضعیف است، باز هم کار مال همه ماست، یک تیم این سریال را ساخته است.

من به شخصه سریال بزنگاه را دوست دارم چون توانست با مخاطب ارتباط برقرار کند. البته یک جاهایی به حریم‌هایی نزدیک شد که حساسیت‌برانگیز بود و شاید با این تجربه کارهای بعدی کامل‌تر و بی‌عیب و نقص‌تر ساخته شود. باید راه‌های جدید را تجربه کرد.

اگر این نوآوری‌ها و تجربه‌های جدید نبود، سریال‌سازی ما باید 20 سال پیش متوقف می‌شد. در صورتی که هر سال سریال‌های ما راه‌ها و قصه‌های  تازه‌تری را تجربه می‌کنند، ما در این زمینه پیشرفت خوبی داشته‌ایم. به همین سبب نباید جسارت را از گروه‌های سازنده گرفت.

به نظر شما چرا یک سریال تلویزیونی در کشور ما این همه تاثیر دارد که افرادی از همه اقشار جامعه نسبت به آن واکنش مثبت یا منفی بروز می‌دهند؟

چون مردم ما خیلی زیاد تلویزیون تماشا می‌کنند.

شما که نویسنده هستید، حتما می‌توانید به این پرسش پاسخ بدهید که چرا در یکی، 2 سال اخیر قشر متوسط جامعه ما برای نویسندگان و کارگردانان جذاب شده‌اند؟

شاید چون بیشتر مردم جامعه ما را قشر متوسط تشکیل می‌دهند و مسائل این گروه مسائلی است که نویسنده‌ها بهتر می‌توانند به آن بپردازند.

گویا سریال بزنگاه خیلی دچار تغییر شده است؟

خیلی که نه. معمولا تغییرات از زمان نگارش آغاز می‌شود. برخی از شخصیت‌ها در قصه خوب پیش می‌روند و ناخودآگاه نویسنده اتفاقات بیشتری را برای آنها می‌نویسد. بعضی تغییرات هم وقتی پخش شروع می‌شود، رخ می‌دهد. ما بازتاب‌های مخاطب را می‌گیریم و در سریال اعمال می‌کنیم.

چون سریال را برای مخاطب می‌سازیم و نظر او برای ما محترم است. این تغییرات نه‌تنها در بزنگاه، بلکه در تمام کارهای دیگر هم اتفاق می‌افتد. وقتی متوجه می‌شوی که مردم بازیگری را بیشتر دوست دارند، نقش او را ناخواسته گسترش می‌دهیم.

اگر چنین است پس چرا نقش علی صادقی را با این که مردم او را دوست دارند محدود کرده‌اید؟

زمانی که تصویربرداری شروع شد، علی صادقی درگیر کار دیگری بود و کمتر وقت داشت سر صحنه بزنگاه باشد که با اتمام آن کار، نقشش در بزنگاه پررنگ‌تر شد.

چند روز پیش با یکی از نویسندگانی که شما هم او را می‌شناسید، صحبت می‌کردم. از کار شما حرف پیش آمد، گفت من سروش صحت را می‌شناسم، نگاه عمیقی به مسائل دارد، اما نمی‌دانم چرا نگاهش به زنان در این سریال اینقدر سخیف است؟

این هم از آن نظراتی است که خیلی متفاوت است. یک عده می‌گویند در بزنگاه نگاه خوبی به زنان داری و یک گروه معترض هستند. من به خانم‌ها خیلی احترام می‌گذارم، اما خوشحالم که نظر مخالف شما را هم زیاد شنیده‌ام.

شخصیت فریده چگونه شکل گرفت؟

فریده از شخصیت‌های دوست‌داشتنی سریال است....

بله، من هم دوستش دارم. هرچند رفتارهایش گاهی ابلهانه است....

چرا می‌گویید ابلهانه؟ خدا را شکر در جایی که من و شما نشسته‌ایم همه جور آدم یافت می‌شود. در همین کتابخانه‌ای که در نزدیکی ماست و افراد زیادی به آنجا می‌آیند تا مثلا برای دکتری درس بخوانند، افرادی وجود دارند که به ماه و سال تولد اعتقاد عجیبی دارند و براساس آن برنامه‌ریزی می‌کنند. حتی هستند کسانی که درجه دکتری دارند، اما براساس فال قهوه زندگی خود را برنامه‌ریزی می‌کنند. افرادی چون فریده در جامعه ما کم نیستند. بگذریم، بخش دوم مصاحبه چطور بود؟

به نظرم خوب نبود، چون خیلی فرمایشی شد.

چرا اینقدر دنبال جنجال هستید؟

جنجال نه، اما وقتی سروش صحت مثلا عصبانی می‌شود درباره سریال و کارش حرف‌هایی می‌زند که گفتگو را خواندنی‌تر می‌کند.

حال فهمیدید یک سریال چیست! من هم وقتی فیلمنامه می‌نویسم، دوست دارم یک ذره هم که شده در آن حرکت و تفاوت وجود داشته باشد و معمولی نباشد. شما می‌گویید نمی‌خواهید گفتگویی بگیرید که معمولی باشد، من هم دوست ندارم نوشته‌ام شخصیت‌های معمولی داشته باشد، شخصیت‌هایی که در همه کارها دیده می‌شوند.

طاهره آشیانی‌


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد